خونمون2
ادامه ی پست قبلی که قولش رو داده بودم:
خاله طاهره جون دوتا پسمل گل (محمدحسن و یونس)
و همسایه ی بالایی دوتا دخمل ناز داره
یونس اول راهنمایی و محمدحسن 3 سال و نه ماهشه
راجع به بچه ها باید بگم
همه یه طرف محمدحسن وروجک هم یه طرف
با بقیه میونت خوبه اما با محمدحسن یه خورده قاراش میشه
اصلا میونه ی خوبی باهات نداره
میاد خونمون همه ی اسباب بازی و از همه مهمتر سه چرخه ات رو با سخاوتنمندی کامل
در اختیارش میذاری اما به محض ورود ما به خونه اشون خساست این فسقلی گل میکنه
هیچ چیزی رو دستت نمیده تا میری طرفش باهاش بازی کنی داد و هوار میکنه که نیا
الهی فدات شم تو هم که عاشق بچه هایی بدون اعتنا به اون همه داد و هوار دوباره
میری پیشش
امروز که رفته بدیم خونه ی مامان جون محمدحسن دوباره این قصه تکرار شد جالب
این بود که اون از ته دل حرص میخورد که نیا پیشم و تو در مقابل با کمال خونسردی
میرفتی سمتشو یه چیزایی به زبون خودت بهش میگفتی و لبخند میزدی
این ناسازگاری محمدحسن واسم شده یه معضل اصلا نمیدونم چه رفتاری باید داشته باشم؟؟؟؟
گفتم این پست رو بنویسم تا دوستای گلم کمکم کنن شاید بتونم بینتون صلح وصفا ایجاد کنم
منتظر راهکار های خوبتون هستم مامانای مهربون