سیدمحمدسیدمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

يكی يه دونه ، عزيز در دونه

ضایع شدم در حد تیم ملی !!!

1390/11/18 12:03
نویسنده : مامان محمدجان
2,258 بازدید
اشتراک گذاری

گُیَ ... گُیَ

دَبدَب ... دَبدَب

اینا کلمات شیرینیه که روزی صدبار تکرارشون میکنی

حالا یعنی چه؟ خدا عالمه   ziba

تلفن که زنگ میخوره با هیجان از جات پا میشی و میگی تُخ تُخ تُخ و میری سمت گوشی

هرکی تماس گرفت حتما باید باشما هم حال و احوال کنه

گوشی رو میگیری به زبون شیرین خودت یه چیزایی میگی و وسطش ذوق میکنی

الهههههههههههههی فدات شم کلوچه ی مامان  ziba

ziba

اگه بدونی دیشب چه جوری ضایع شدم؟

وسط شیر خوردن جنابعالی داشتم با صدای بلند و از ته دل

شعر بی قافیه و ردیفه ساختگی خودم رو برات میخوندم و قربون صدقه ات میرفتم

مادری و پسری تو عوالم خودمون بودیم و داشتیم دل و قلوه میدادیم  ziba

که یهو با صدای خاله فاطمه به خودم اومدم

نگو از همون اول همه جمع ساکت بودن و داشتن ما رو نیگا میکردن

دایی ، زندایی ، مامان جون ، خاله ...

از همه مهمتر آغاجون (اخه من رودربایستی خاصی با اغاجون دارم)

داشتم از خجالت آب میشدم که همه زدن زیر خنده

شعر بی در و پیکر و ساختگیم رو بعدا واست میزارم تا کلی بخندی

یادت نره عاشقتممممممممممممممممممممم گل باقالیziba

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (16)

قاصدك|مجله اينترنتي كفشدوزك
18 بهمن 90 11:57
شما مي توانيد عكس خود و عزيزانتان را با كمترين هزينه توسط بخش طراحي سايت ما ، طراحي و براي خود داشته باشيد و حتي به كساني كه دوستشان داريد هديه دهيد . سفارش طراحي پوستر،كارت پستال،لوگو و قالب پذيرفته مي شود. ٥ نفر اول به صورت رايگان،سفارش ِ خود را دريافت خواهند كرد.
از همه چیز ازهمه جا
19 بهمن 90 13:50
آپم


اومدممممممم
تینا
19 بهمن 90 14:29
سلام دوست خوبم
الهی ..... این که ضایع شدن نداره منم از اینکارا زیاد میکنم


اخه خیلی کارم خنده دار بود
مامان آرتین (شازده کوچولو)
19 بهمن 90 17:23
منم یه وقتایی شعرهای من درآوری می خونم و آرتین می خنده. یه وقتایی هم متوجه میشم اطرافیان دارن بهمون نگاه می کنن.


جالبه همچین وقتا همه ی مامانا شاعر میشن
مامان نسترن
20 بهمن 90 13:44
محمد جون شیرین زبون عیدت مبارک


عید شما هم مبارک
هوا
21 بهمن 90 18:08
سلام دلم هم برای شما وهم برای محمدجون تنگ شده منتظرتون بودیم بیاید قم یعنی همه منتظربودن جاتون خالیه


سلام عزیزم
ممنون ماهم همینطور دلمون میخواد ببینیمتون
جاده برفی و هوای بارونی اینجا یه خورده ترسوندمون
ایشالله میایم و زحمت میدیم
زهرا
21 بهمن 90 18:11
سلام زنعمودلم برای محمدخیلی تنگ شده


سلاممممممممممم
عزیزم
ممنون که بهمون سرزدی
ماهم دلمون یه ذره شده واستون نفس طلا
مامان ستایش
21 بهمن 90 23:00
سلام عزیز
الهی خیلی باحاله خودش یه خاطره شد واست هاااا
شعرتو بزار واسه ما هم


سلام عزیزم
شعرو گذاشتم نخندی هااااااااااااا
ثمين
21 بهمن 90 23:38
سلام
اومدم ازتون دعوت كنم تا از نمايشگاه دنياي نفيس ديدن كنيد
منتظرتون هستم


سلام
ای به چشمممممممممممم
مامان تارا و باربد
23 بهمن 90 10:47
مامان شاعر پیشه اشکال نداره خاصیت مامان بودن همینه خجالت هم نداره امیدوارم همیشه لحظات شیرینی داشته باشین اون قند عسلو ببوسش


ممنوون عزیزم
اره انگار همه ی مامانا شاعرن و خلاق
ملی مامان میکاییل
23 بهمن 90 18:02
این کاره همه ماماناس انگاری قوبون صدقه شعری می سازن من که بعضی وقت ها وسطش متوجه می شم که چقدر من بی مزه ام


اره بابا اشعار منه بی مزه رو نشنیدی
فهیمه|مامان هدی سادات
24 بهمن 90 13:27
سلام:
ممنون از حضورتون توی وب هدی سادات....
خیلی خوشحالمون کردین...
بوس واسه محمد گل


سلام عزیزم
خواهش میکنم
منم هدی جون رو از دور میبوسم
مامان ماهان
25 بهمن 90 8:23
سلام گلم همه مامانا طبع شاعری دارن ناراحت نباش خوشحال باش که همه فهمیدن چه شاعری هستی راستی منتظر شعر هستیما


سلام عزیزم
اره بابا همه مون دیوان داریم
سمانه مامان پارسا جون
25 بهمن 90 17:12
ولنتاین مبارك ، همراه یك بغل گل رز ، یك سبد ستاره و یك دنیا آرزوی شادباش . . .


ممنووووووووووووووون عزیزم
بابای محمدجان
26 بهمن 90 18:00
خیلی وقته نظر ندادم . خودم هم نمی دونم چرا. نه اینکه سر نمی زنم ها . سر میزنم اما فرصت نوشتن ندارم.
اما دستای مامان محمدم رو میبوسم که زحمت میکشه و وقت میزاره تا این خاطرات و شیرین کاری های محمد عزیز ماندگار و جاودان بمونه.


حق داری عزیزم
این چندوقته حسابی سرت شلوغه
خسته نباشی بابای مهربون
همین کامنتای قشنگه که به من انرژی میده عزیزم
یه دنیا ممنون
مامان محمد طه
3 اسفند 90 16:32
سلام خیلی زیبا و جالب بود


سلام عزیزم
نطر لطفته