یکی یه دونه و این روزا
ساعت 23 : 59 است . بابا برنامه ی پارک ملت رو تماشا میکنه و شما هم گرم بازی
با خونه سازیات
خونه سازیا رو میزاری تو سطل و میرزیشون بیرون
یکی از بازیای مورد علاقه ات همین پر و خالی کردنه
والبته آب بازی به سبک خودت
هر دم و دقیقه میگی آبَ
لیوان رو میدم دستت و یه خورده میخوری بعدشم که دنبال یه جای دنج دور از چشم مامان
میگردی و دِ برو آب بازی
اونوقته که هرچی دم و دستته میندازی تو لیوان
نون ، بیسکویت و ...
امشبم که هسته ی زیتون مینداختی توش
امان از دست تو
دوتا لغت جدید به دیکشنری جنابعالی اضافه شده
اُتــــــــــا = افتاد
هر چی دستت میندازی رو زمین و میگی اُ تــــــــــــا
ما هم که در خدمت جنابعالی . خم میشیم بر میداریم شما میندازی . نه یه بار نه دوبار ...
چشمم کف پات مامان این هفت سال خوب پادشاهی کن خوش بگذرون
نوبت ما هم میرسه .
آبــــــــدَ = بیا با هم بازی کنیم
امروز داشتیم با خونه سازیات بازی میکردیم وسطش یه خورده دراز کشیدم
اومدی دستم و گرفتی و اشاره به خونه سازیا کردی و گفتی آبــــــــــدَ
پس حتما معنیش این بوده که بیا باهم بازی کنیم
البته فعلا به این منظور به کار رفته شاید معانی دیگه ای هم داشته باشه
هر وقت فرمودین بنده هم مینویسم
بازم میگم دوستت دارم شیرین طلا