سیدمحمدسیدمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 28 روز سن داره

يكی يه دونه ، عزيز در دونه

چه خبرا؟

1391/5/8 18:58
نویسنده : مامان محمدجان
1,611 بازدید
اشتراک گذاری

شش ماه از اخرین پستی که نوشتم میگذره ...باورم نمیشه 6 ماه از گل پسرم نگفتم و

ننوشتم . این چند وقته خیلی اتفاقا افتاده مهمترینش از شیر گرقتن شما نفس طلا بود

اعتراف میکنم فکر این پروژه ی عظیم از خود پروژه سنگین تر بود اول ماه رجب (3 خرداد)

همزمان با آزاد سازی خرمشهر کلنگ این پروژه زده شد و دوره شیرخوارگی شازده پسر

به اتمام رسید

فدات بشم من که همکاری لازم با مامان و بابا رو داشتی

خداروشکر که این مرحله  به خیر و خوبی پشت سر گذاشته شد ایشالله مرحله از پوشک

گرفتنت هم اینقدر راحت و بی دردسر بگذره

لغات زیادی به گنجینه واژگانت اضافه شده خیلیاشو که میشنوم دهنم از تعجب وا میمونه

تی دی = سی دی

تَدَلی = صندلی

گوگه = گربه

دَبدِها= بچه ها

آبادون = آغاجون

فعلا تا اینجا رو داشته باش بقیه اش باشه طلبت

خیلی خیلی دوستت دارمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان تارا و باربد
9 مرداد 91 12:47
بهبه چه عجب تو ما رو کشتی از نگرانی دلمون یه ذره شده بود تبریک میگ مراحل جدید زندگی گل پسرو می بوسمشون فدای اون حرف زدنش


ببخش عزیزم که دلواپس شدی
خیلی دوستت دارم میبوسم نازگلاتو
سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
11 مرداد 91 14:07
ای جونم پسر شیرین زبون.