سیدمحمدسیدمحمد، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 22 روز سن داره

يكی يه دونه ، عزيز در دونه

امروز

1391/5/14 16:28
نویسنده : مامان محمدجان
1,483 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر فعال شــــــــــــــــــــــدم من!!!!!!!!!!!!!!!!!

یه خورده پیش خاله تماس گرفت و گفت آغاجون میگن واسه افطار بیاین اینجا

قربون پدر و مادر خوب و صبورم برم من هفته که هفت روزه هشت روزش رو ما

خواهر برادرا و نوه ها اونجاییم.خداییش خیلی مهمون نواز و مهربوننzioba

ایشالله سالیان سال سایه ی پر برکتشون روی سرمون باشه

حالا چرا من فعال شدم ؟ میگم برات

آخه مواد پیراشکی رو درست کردم ببرم واسه بچه ها

عجب عمه مهربونیم مــــــــــــــــــــــــنziba

خب بسه خودم رو تحویل بگیرم . بریم سراغ قندعسلی

جونم واست بگه گل پسر مامان داره میوه مورد علاقش رو نوش جان میکنه

بـــــــــــــله درسته! داری نــــــــــونه میخوری (هندونه)

عاشق این میوه ای هرچه بخوری سیر نمیشیziba

چند روز پیش بابا از ماشین پیاده شد تا هندونه بخره حالا که اومد گفت هندونه

کیلویی 700 شده

از اون روز به بعد راه میری میگی : نـــــــــــــــونه هَبتَد.

خیلی بامزه میگــــــــــــــــــــــــی شیرین طلا .ziba

پسندها (1)

نظرات (13)

مامان نسترن
15 مرداد 91 14:28
خوش بگذره خانومی. وااای منم شرمنده مامان و بابامم . دایم اونجام


ایشالله همه مامان و بابا سالم و تندرست باشنX
مامان امیرعلی
15 مرداد 91 20:57
سلام عزیزم روز و شبت بخیر من برای امیر علی سی دی های بیبی انیشتن خریدم خیلی علاقه داشت و کلی چیز یاد گرفت و حالا بیبی کن رید رو خریدم و 5 جلد کتابه و ماهی یک کتاب یاد می گیره و سی دی می بینه اول بیبی انیشتن بخر اگه علاقه نشون داد بیبی کن رید رو بخر چون حدود 380 هزار تومنه.می بوسمتون.
ملی مامان میکاییل
15 مرداد 91 23:09
ایشالله که همیشه سایه شون بالای سرتون باشه نوش جونش همه نونه هبتدتایی هااااااااااا


ممنون خاله جونمممممم
خاله سنا
16 مرداد 91 23:23
اخی عزیزمــ


مامان پارساجونی
17 مرداد 91 12:02
آخی.................نازی..............
بهمون سر بزنید


سعیده مامان آرتین (شازده کوچولو)
17 مرداد 91 13:01
ای جونم. نوش جونت خاله جون


مامان تارا و باربد
17 مرداد 91 13:02
خوش بگذره عزیزم مطمئن باش پدر و مادر ها از دیدن نوه هاشون بیشتر سرحال میان قربون اون قند عسل نونه خور


بله درسته دوست خوبم
ملی مامان میکاییل
17 مرداد 91 22:19
سلام مامان محمد دیروز کلی یادت کردم یادته یه همسایه داشتین پسرش رو اعصابت بود ما هم یه ایرانی نزدیکمونه خودشون خوبن اما پسرش خیلی بد جنسه کافیه میکاییل دست به چیزیش بزنه با قشقرق بدجور از دستش می کشه یا مامانش می خواست یه کم خوراکی بده به میکاییل نمی ذاشت خلاصه یکی هم کادو آورده بود واسه میکی اونم خراب کرد داشتم از دستش خفه می شدم همش یاده تو بودم شوهرم می گه تو با بچه هم لج می کشی می گم می دونم بچه اس اما جنسش شیشه خورده داره ما مامانا هم که می دونی حساسسسسسسسس !!!


سلام عزیزم
پس حسابی منو درک کردی...آخه همیشه از اینکه حرص میزدم شرمنده و خجالت زده میشدم
ملی جون روابطشون با بزرگتر شدن محمد بهتر شده
چون محمد هم یاد گرفته با بچه ها بازیهای مشارکتی داشته باشه
هرچند محمدحسن هنوز یه کم شیشه خورده رو داره
اما به لجبازی سابق نیست

بابای قندعسل
20 مرداد 91 23:01
سلام به مامان خوشگل قندعسل
ان شاالله روزه هات قبول باشه
از اینکه دوباره بعد از یه وقفه چند ماهه وبلاگ رو به روز کردی ازت متشکرم.
خداییش قندعسل ما یه چیز دیگه است . از سلام گفتنش که از اولین آموزه هاش هست تا پاسخ های زیبای بلللله گفتنش .
فندعسل من نمونه یک کودک مودب و دوشت داشتنیه که فقط این رو مدیون مامان با حوصله اش هستیم.
مامان قندعسل خسته نباشید.

سلام عزیزم
بازم با کامنت زیبا و بی نظیرت منو سوپرایز کردی
ممنون مهربونـــــــــــــــــم
لیلا
24 مرداد 91 13:44
ما آپیم بدو بیا...
خاله مصی
25 مرداد 91 15:15
سلام عزیزم.نوش جونت .الهی همیشه سالم وخندون باشی
راستی چراشمابچه ها اینقدر به این میوه علاقه دارین؟
بچه خواهر منم عاشق هندونه است
هزارتا بوسه برای محمد کوچولوی ناز


سلام خاله مهربون
من که بابام رفتم اخه بابایی عاشق میوه اس;-)
سودابه
3 شهریور 91 17:09
سلام .مادر و بچه هر دو خوبین الحمدلله؟ راستی خانمی مجله ایینترنتی دخت اران رو پیوند کردم تو وبم داستانهای شماره 28 حلالم کن 29اش رشته عزیز جون 29 بذر سوخته 33 افسانه تلخ افسانه رو من نوشتم دوست داشتی بخون و همونجا نظر بدین لطفاوره.
مائده
8 شهریور 91 13:39