عزیزدردونه رفتی تو ماه 9
سلام فرشته کوچولوی مامان
به سلامتی دیروز 8ماهت تموم شد و رفتی تو 9 مبارکه گل پسری...
داشتم برگه ی مراقبت بهداشتو نگاه میکردم دیدم دیگه خیلی چیزا میشه بخوری :خرما،کته با
گوشت...
خوبه دیگه وعده های غذایت متنوع میشه...اخه چقدر سوپ بخوری؟؟؟
کی بشه دندون در بیاری تا کلی غذای خوشمزه واست درست کنم
تنبل خان تا حالا که دندون در نیاوردی،هر کی میبینتت میگه دندون درنیاورده؟؟؟؟؟؟؟
البته خودم خدا رو شکر میکنم که تا حالا درنیاوردی...اخه خیلی از بچه ها وقتی دندون دار
میشن افت وزن پیدا میکنن
قندعسلم چند وقته که دیگه تنهایی میشینی البته باید یکی مواظبت باشه تا یهو سقوط نکنی
ایام نوروزی یه شیرین کاریه خیلی بامزه داشتی به یکی از دستات خیلی با دقت نگاه
میکردی،خوب انگشتاتو برانداز میکردی بعد یهو انگشت شصتتو میذاشتی تو دهنت ...این حرکتت خیلی خنده دار بود
قم که بودیم عمه جون حرکت بیا...بیا رو یادت داد الهی دورت بگردم تا بهت میگیم بیا بیا کن دستای خوشگلتو نگاه میکنی و انگشتاتو باز و بسته میکنی قربون پسر با استعدادم برم حالا دارم دس دسی رو یادت میدم میدونم که زوده زود یاد میگیری
راستی دیگه باباجون رو میشناسی وقتی بابایی رو میبینی کلی ذوق میکنی و دستاتو تکون میدی و میخوای که بغلت کنه ...امان از اون لحظه ای که باباجونو ببینی و بغلت نکنه اونوقته که میزنی زیر گریه و خونه رو میذاری تو سرت
خیلی خوشحالم که بالاخره بابا رو شناختی اخه بابایی خیلی دوستت داره...هروز
صبح وقتی اماده ی رفتن به محل کارش میشه میاد بالا سرت و چند دقیقه ای نگات میکنه و اروم
میبوستت
من دعا میکنم این رابطه ی گرم پدر فرزندی روز به روز گرمتر و صمیمی تر بشه