زبل خان چهار دست و پا میره!!!!!!
سلام
سلام به همه ی دوستای گلم که در غیاب من به دنیای مجازی من و محمد سر میزنن و
با کامنت های خوشگلشون منو خوشحال میکنن ،خیلی دوستتون دارم دوست جونا
این چندوقته خونه ی اغاجون ،حسابی شلوغ شده بود اقوام و دوستان از قم و تهران و....اومده بودن واسه مراسم چهلم بی بی جون...ما هم رفته بودیم اونجا تا کمک دست مامان جون باشیم اخه اغاجون به مکه مشرف شدن و نتونستن واسه
مراسم حاضر باشن جاشون خیلی خالی بود
محمدجون میخوام واست از این چند وقت که غیبت داشتیم بنویسم
تو این مدت یه چند روزی سینه خیز میرفتی و که کم کم تبدیل شد به مخلوطی از چهار دست و
پا و سینه خیز حالا هم که ماشالله به جونت رسما چهار دست و پا میری...همه میگفتن
دیگه سینه خیز نمیری و یکدفعه میری رو چهاردست وپا اما انگار میخواستی به همه نشون بدی
که سینه خیزهم بلدی...
ماشالله هزار ماشالله مامانی یه جا بند نمیشی یه سره میری،هر چی دیدی میخوای
بگیری و بذاری تو دهنت فرقی هم نمیکنه ابعادش چقدر باشه بالاخره یه طوری مزه اش میکنی
تا دیدی سفره پهنه با سرعت هرچه تمامتر هرجا هستی خودتو میرسونی وحساب هرچی که
روشه رو میرسی و همه چی رو بهم میزنی
عاشق لب تاب باباو تلفنی ،هروقت میخوام با کسی تلفنی صحبت کنم میای
سمت گوشی و سیمشو میکشی،با دستات میزنی روشماره ها...خلاصه تلفن حرف زدنمون
فیلمیه واسه خودش
لب تاب هم که دیگه نگو وقتی میبینیش یه ذوقی میکنی و با هیجان میای سمتشو صفحه کلید بیچاره اشو دیوونه میکنی اخه دستاتو میذاری روشو اونم هزار تا پیغام میده
قربونت برم دس دسی رو بالاخره یاد گرفتی البته مشت مشتی...اخه دستاتو مشت
میکنی ومیزنی به هم یه چیزایی هم میگی تو مایه های دد...دد...دد
خلاصه داری روز به روز شیرین تر و دوست داشتنی تر میشی نفس مامان و بابا