خدا کاری بکن
یه کاروون، یه ساربون، در به در یه سایهبون
آفتاب میشه غروب کنی، سر برسه وقت اذون؟
یه بچه غرق تشنگی، شیش ماهشه، گناه داره!
سه ساله خورشید نمیخواد، عموی مثل ماه داره
حرفای پر غصه میزد، خواهر شاه آسمون
میگفت میاد روزایی که، قدش میشه خم و کمون
میگفت یه روز عمو میره، برای ما آب بیاره
شاید یخورده دیر کنه، دلها باید تاب بیاره
عمو کنار علقمه، دستشو از دست نمیده
مشک پر از امیدشو، به کوفی مست نمیده
وفای اون زبونزده، شامیا این رو میدونن
از چشای رنگین کمون، خشم خدا رو میخونن
. . .داغ عموتون یه طرف، داغ حسین، داغ علی
داغ تو رو سهساله جان! طاقت نمیارم ولی
* * *
خدا، خدا کاری بکن، امسال محرم نرسه!
زمین نگرده از حالا، امروز به فردا نرسه
فردا میرم به کربلا، بِأیِّ ذَنْبٍ قُتِلَت
میگم آقا کوفه نیا، تو رو به جان مادرت . . .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی