ابنبات خان
باورم نمیشه!
اینقدر روزها تند و سریع از پی هم میگذرن که آدم اصلا گذر زمان رو متوجه نمیشه
انگار از همون اول همین قد و همین اندازه بودی
5 آذر که نی نیه گل دایی مهدی جون دنیا اومد و رفتیم ملاقات این جوجه طلایی
اصلا باورم نمیشد که تو هم یه زمانی همین قدو همین اندازه بودی
باورت میشه وزن تولد محمدعلی 3100 و وزن شما 2900 اما انگار تو به این ریزی نبودی
یاد و هوش ما آدما هم خنده داره ها
روز به روز به میزان شیرینی شما درصد قابل توجهی اضافه میشه ابنبات خان
اینروزا هر کاری که انجام میدی منو رو صدا میزنی تا نیگات کنیم
این کارت خیلی بامزه اس مثلا میری دست میندازی دور گردن محمد(پسر دایی)
میگی: ماما منم نیگات میکنم و دوباره این کار رو تکرار میکنی
دس دسی میکنی من باید نیگات کنم و لبخند بزنم
با باباجون بازی میکنی منو صدا میزنی
و...
الهی فدات شم که منو تو هیجان و شادیت سهیم میکنی
یکی دیگه از دیالوگای هر روز ما که منم عاشقشم نه گفتنه جنابعالیه
هر سوالی ازت میپرسم میگی:نهههههههههه
مامان:پلو میخوای؟
محمدجان (با یه لبخند خوشمزه):نهههههههههه
مامان:کباب میخوای؟
محمدجان(با همون حالت):نهههههههههههههه
و...
این مکالمه هروز روزی چند بار بینمون رد و بدل میشه و تبدیل به یه بازی شده
یه بازی که در عین ساده بودن هردومون رو از خنده روده بر میکنه
از خدا میخوام که لبت همیشه خندون باشه عزیزدلم